Popular Posts

Saturday, December 11, 2010

انسان کامل از ديدگاه اشوزرتشت

زرتشت پيامبر ايران باستان، چون ساير بزرگان تاريخ بشر زندگي‌اش در هاله‌اي از اسطوره و افسانه فرو رفته است، به گونه‌اي که در تاريخ تولد و زادگاه اين پيامبر اتفاق نظر زيادي وجود ندارد. اگر بخواهيم نظر محققين و مؤلفين دوره‌هاي مختلف را در اين مورد نقل کنيم، مجموعه‌اي بسيط خواهد شد.

اشارتي مختصر به برخي از مهم‌ترين اقوال:

ارسطو Aristotle، زرتشت را 6000 سال قبل از افلاطون گزارش کرده است، هرمودورس «Hermodoros» 5000 سال قبل از نبرد ترويا Troya را تاريخ تولد زرتشت مي‌داند. برخي محققين تاريخ 6000 ساله ارسطو را 600 سال ق.م فرض کرده‌اند. پرفسور فاروق صفي‌زاده دوره‌ي گاثاها را به 14000 سال قبل مي‌رساند. ولتر Volter دانشمند فرانسوي حيات زرتشت را 6000 سال قبل از کوروش مي‌داند.

گاثاها قديمي‌ترين بخش اوستاست که زبان آن، هم دوره‌ي وداهاست. با استناد به اين بخش اوستا تاريخ تولد زرتشت 1500 سال ق.م مي‌باشد. «موريس مترلينگ گاثاها را قديمي‌تر از وداها مي‌داند.»

اختلافات بسياري نيز در مورد زادگاه زرتشت وجود دارد ... که شهر «شيد»، تکاب کنوني، در منطقه آذربايجان و شهر«ري»، مراغه کنوني، معتبرتر از ديگر اقوال مي‌نمايد.

يکي از دلايل اين اختلافات، تولد چند شخصيت بنام زرتشت در تاريخ ايران بوده است. به عنوان مثال: محمود شهر زوري نويسنده نزهه الارواح و روضه الافراخ، قطب الدين شيرازي نويسنده دره التاج لغزه الديباج، سعدالدين اسعد دواني نويسنده لوامع اشراق في مکارم الاخلاق زرتشت را با حضرت ابراهيم خليل الله يکي دانسته‌اند.

فراهيم يا پراهيم در زبان پهلوي به معني طبيعت است. واژه اپراهام «Apraham» همان ابراهيم مي‌باشد. نام پدر حضرت ابراهيم آذر است که نامي‌است ايراني. معجزه زرتشت و حضرت ابراهيم هر دو وابسته به آتش است. زاده شدن هر دو در غار و ديگر تشابهات سبب شده که برخي مورخين کتاب حضرت ابراهيم، مصحف را، همان اوستا و يگانگي اين دو شخصيت را دليلي براي نبودن نام زرتشت در قرآن بدانند (البته در آيه 17 سوره حج از زرتشتيان بنام مجوس و در زمره‌ي اديان صاحب کتاب ياد شده است. در عهد قديم و جديد انجيل يوحنا، باب يکم، آيه 14-انجيل متي، باب دوم، آيه 14- باب 16، آيه 16 و ... نيز از زرتشت و زرتشتيان به خوبي ياد شده است.)

******************

نام او «زرتوشتر» به معني دارنده رداي زرد و عصاي زرين است. نام خانوادگيش «سپي نم» به معني سپيد، نام پدرش «پور وشب» به معني دارنده اسب خاکستري و نام مادرش «دوغدوا» يعني دوشنده‌ي گاو سپيد مي‌باشد.

اوستا نام کتاب اين پيامبر است که معني لفظي آن علم و دانش، پايه و اساس است و گاه آن را مترادف واژه «ودا»، معرفت، مي‌دانند. اوستا را انجيل حکمت و دانش ايران قديم مي‌دانند. اوستاي موجود يک پنجم اوستاي اصلي مي‌باشد. که شامل 5 بخش است: يسنا، وسپرد، يشت، ونديدا و خرده اوستا.

يسناها Yasna مجموعاً از 72 هات Hat تشکيل شده‌اند که 17 هات آن «گاثاها» يقيناً سروده‌ي زرتشت است (اوستاي قديم) و بقيه اوستا بتدريج در طول زمان شکل گرفته است.

«در جهان راه فقط يکي است و آن راه اَشايي، يعني راستي و درستي و پويش حق است و ديگر راه‌ها همه نادرست و بيراهه است.» «يسنا، هات 72، بند 11»

تاريخ اديان به روشني نشان مي‌دهد هر قومي که ديني نو را بپذيرد، با گذشت زمان پاره‌اي از آداب و اعمال و عقايد ديرين خود را بدان وارد مي‌کند و براي آن‌که اعتبار و رسميت يابد، به بزرگان دين نو نسبت ‌مي‌دهد. با ظهور زرتشت تمامي خدايان آريايي و مغ‌ها جزء ديوان محسوب شدند، اما پس از او اندک اندک انديشه‌هاي قديمي در اين آئين نفوذ مي‌کنند. خداي مهر يا ميترا مورد پرستش قرار مي‌گيرد، به طوري که در عصر ساسانيان گر چه دين زرتشتي، دين رسمي کشور است، اما مراسم مهر پرستي، جشن مهرگان و ... دوباره بر‌گزار مي‌شوند.

«کهانت» يا روحانيت امور معنوي، در قوم آريا به عهده مغ‌ها بود که با ظهور زرتشت و جذب تدريجي اين گروه‌ها به اين دين زمينه ورود انديشه‌هاي کهن هموارتر شد. به تأئيد تمام محققين زرتشتي در گاثاها که متعلق به زرتشت است، يگانه پرستي به وضوح آشکار است، اما در قسمت‌هاي متأخر اوستا، گاه انديشه ثنوي ديده مي‌شود که به سبب تأثير جريان‌هاي پيراموني در دوران انحطاط 1 دين زرتشت بوده است. اهورمزدا در برخي قسمت‌هاي متأخر اوستا و ديگر آثار دوره‌ي افول اين دين گاه از موقعيت يکتايي خود سقوط مي‌کند و در برابر «انگره مينو» (اهريمن) قرار مي‌گيرد.

انگره مينو «Angra Mainyu» يا انديشه بد از نظر فلسفي در برابر سپنتامينو «Spenta Mainyu» يا انديشه نيک قرار دارد، که هر دو صفت يا اسم معني هستند و وجود خارجي ندارند. خالق اين دو انديشه کيهان اهورامزداست.

آن‌چه در حيات ديني بشر مهم است، اعراض و معاني است نه اشکال و صور ظاهري آن‌ها و يقيناً در ميان الهه‌پرستي قوم آريا يکباره گفته نشده، خدا يکي است بلکه بشر مسير طولاني پيموده تا به اين فهم عميق روحاني رسيده است. که: يکي هست و نيست جز او وحده هو لا اله الا هو «هاتف اصفهاني»

براي پي بردن به ارزش واقعي زرتشت بايد انديشه‌هاي او را با توجه به شرايط زماني و مکاني که مي‌زيسته بررسي کنيم. اولين انساني که به ارزش و شأن انسان مفهوم بخشيد و گوهر عقل را خاطر نشان ساخت زرتشت بود. انتخاب، اختيار و اراده، هزاران سال قبل از سارتر و نيچه و ديگر بزرگان اگزيستانسياليسم در مکتب زرتشت مورد توجه واقع شده است.

***************

عنصر آتش و خورشيد از دير باز علاوه بر ايرانيان مورد توجه تمامي اقوام بوده است. 2 نور رمز و کنايه‌ايست از دانش الهي، مانتره يا خرد درست، معرفت يزداني و پاکيزگي اخلاقي در تمام اديان نور، نماد خداوند است.

«با توسل به نماز مي‌کوشم به اَشا «معرفت الهي، نظم راستين دست يابم.» «يسنا، هات 43، بند 7 و 9»

سهروردي شيخ اشراق اين‌گونه بيان کرده:

«هوشنگ نخستين کسي بود که آتش بر پا کرد و پس از او جمشيد و بعد کيخسرو و ديگر ملوک دانشمند ... در جهان چيزي اظهر و روشن‌تر از نور نيست، بنابراين در تعريف چيزي از نور بي‌نيازتر نيست ... نخستين حاصل از نور الانوار واحد است که اَلاَقَربُ العظيم يعني: «نور بزرگ و نزديک که بعضي پيشنيان آن را عنصر اول مي‌خواندند .... عقل کل، عقل همه عالم است و علت فلک اقصي است که جِرم او را جِرم کل و حرکت او را حرکت کل مي‌خوانند. زيرا جرم و حرکت او بر جميع حرکات و اجرام داخل او محيط است و بعضي از فهلويان او را بهمن خوانند.»

بهمن نور است و سروش و پيک خداوند. اهورامزدا خود نور الانوار است.

قطب الدين اِشکوِرَي از شاگردان بنام ميرداماد در کتاب «محبوب القلوب» اشارتي زيبا دارد: «خداوند نور را ابداع کرد و تاريکي را تابع آن قرار داد، زيرا صورت وجود، تضاد است؛ پس وجود تاريکي ضرورت است و در جهان آفرينيش واقع شده است.»

نورِ نورِ چشم، خود نورِ دل است نور چشم از نور دل‌ها حاصل است

باز نورِ نورِ دل، نور خداست کو ز نورِ عقل و حس، پاک و جداست

...................

پس به ضد نور دانستي تو نور ضد، ضد را مي‌نمايد در صدور

رنج و غم را حق پي آن آفريد تا بدين ضّد، خوشدلي آيد پديد

پس نهاني‌ها به ضد پيدا شود چون‌که حق را نيست ضد، پنهان شود «مثنوي دفتر اول»

ب: انسان کامل از ديدگاه زرتشت:

11 اصل اعتقادي در دين زرتشت وجود دارد که رستگاري در دو جهان در گرو پيروي از آن‌هاست؛ در واقع با پذيرش اين اصول مسير حرکت به سمت انسان کامل آغاز مي‌شود.

1. توحيد مطلق و ايمان به اين‌که اهورامزدا، هستي‌بخش دانا، آفريننده تمام کائنات و سرچشمه خوبي‌هاست.

2. اعتقاد به دو اصل خوب و بد يا سپنتامينو و انگره مينو که لازم و ملزوم يکديگرند.

3. اعتقاد به آزادي عقيده و آزادي گزينش راه نيک يابد.

4. مسئوليت فردي در قبال آزادي و پاسخ‌گويي به نتايج حاصل از نيک و بد

5. عقيده به جاودانگي روان

6. عقيده به بهشت و دوزخ

7. اعتقاد به پيامبري اشوزرتشت

8. اعتقاد به رستاخيز معنوي

9. اعتقاد به نجات دهنده، سوشيانت

10. عقيده برگشت انسان به سوي خدا

11. عقيده به مراحل 6 گانه رسايي و تلاش فردي براي کمال‌رسايي

زرتشت پس از اين‌که خداوند را هستي‌بخش «اهورا» همه دانا «مزدا» و دادگر «اَشا» معرفي مي‌کند، 6 فروزه بنيادي ديگر براي خداوند برمي‌شمارد و همچنين مي‌گويد که پرتويي از اين فروزه‌ها در آدمي نيز موجود است. در حقيقت انسان کامل زرتشت با رسيدن به اين فروزه‌هاي مينوي معني مي‌گيرد.

الف: وهَشتامَنَ «بهمن» Vahishtamana والاترين انديشه يا منش، خرد جهاني.

ب: اَشاوهيَشتا «ارديبهشت» Ashavahishta قانون دگرگوني‌ناپذير راستي جهان، اين قانون گوهر داد و راستي «اَشا» چکيده دين زرتشت گفته شده است.

ج: خشَتراويريا «شهريور» Khashathra Vairya نيروي سازنده، توانايي انسان کامل در عدم گرايش به سمت بدي‌ها.

د: سپَنتا ارمَيتي «اسفند» Spenta Avrmatti که آرامش افزاينده، مهر جهاني، برادري جهاني که از راه خدمت بدون انتظار پاداش به دست مي‌آيد.

و: هَ اُروتات «خرداد» Haurvatat گوهر کمال که محصول خودشناسي است و به وسيله آن مي‌توان به اهورامزدا رسيد.

ه: اَمِرَتات «امرداد» Ameretat بي‌مرگي، جاودانگي، که نتيجه پيمودن مسير 6 گانه است.

اين آموزه‌ها قائم به ذات اهورا هستند که خود بازتابي است از تفکر وحدت وجود و انساني که توان رسيدن به خالق در او تعبيه شده است. در حقيقت بر اين شبه يا تصوير اخلاقي اهورا مزداست.

به اعتقاد زرتشت براي شناخت خداوند بايد همانند او رفتار شود، يعني از راه نيکي، راستي، هم‌آهنگي و ديگر آموزه‌ها.

اما اعتقاد زرتشت که انسان توان شناختن خداوند را دارد، نقطه عطفي است در مسير تکامل اديان.

انسان کامل زرتشت انساني سرفراز است. به راهي که آزادانه قدم در آن نهاده و به سويي که خود برگزيده است، ايمان مي‌ورزد و به ارزش ياري و پيوستگي خود و خويشتن خويش آگاه است. پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک مراحل عملي است که انسان را به مقام نور الانوار خواهد رساند.

ديگر ويژگي‌هاي انسان کامل زرتشت: پرستش آفريدگار جهان خالصانه و بدون ريا، پرهيز از گناه و احترام به حقوق ديگران و آزادي آن‌ها را پايمال نساختن است و اين‌که از اهورامزدا بخواهد به او در اين راه کمک کند. خشم و غضب را از خود دور سازد و مراقب باشد دست به ستمگري نزند. تا جائي‌که ممکن است از جنگ بپرهيزد و به گونه‌اي رفتار کند که مخالفان را با مهر و محبت جذب کند. اما اگر لازم شد با انديشه، گفتار و کردار در برابر بدکاران به مبارزه برخيزد. رستگاري و نجات مردم از جهل و ناداني و ظلم و ستم از اهداف اين انسان کامل است.

انسان کامل زرتشت انساني است پايه‌گذار آرمانشهر زرتشت در طرح مدينه فاضله، او پيشگام افلاطون و ساير انديشمندان بوده است. 3

«براي «برقراري» بهترين شهرستان نيکويي،3 به راستي، شهرياري را از آن کسي مي‌دانيم و نويد مي‌دهيم که پيراسته نفس باشد.» براي مزدا- اهورا و بهترين اَشا. «يسنا، هات 35 و 51»

«هر کس که در شأن خود و در راه پيشرفت و سازندگي جهان و استقرار اَشا کار کند، سوشيانت و نجات دهنده است.» «يسنا، هات 48»

زماني‌که سوشيانت ظهور ‌کند، پندار نيک، گفتار نيک، کردار نيک را بر جهان حاکم خواهد کرد و راه را براي گذشتن از اين جهان به جهان ديگر روشن و هموار خواهد ساخت و با ظهور آخرين مخلوق پروردگار که آخرين سوشيانت «منجي» است، اهريمن براي هميشه نابود مي‌شود و رستاخيز صورت مي‌گيرد.
http://mohakeme.com/news-261.html

No comments:

Post a Comment